جدول جو
جدول جو

معنی حسین طلائی - جستجوی لغت در جدول جو

حسین طلائی
(حُ سِ طَ)
دهی است از دهستان خادۀ بخش دلفان شهرستان خرم آباد. ناحیه ای است واقع در 9هزارگزی خاور نورآباد وشش هزارگزی خاور راه خرم آباد به کرمانشاه. ناحیه ای است واقع در جلگه. سردسیر مالاریائی. دارای 90 تن سکنه میباشد. فارسی و لری زبانند. آب آن از رودخانه تأمین میشود. محصولات آنجا غلات، لبنیات. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه مالرو است. ساکنین از طایفۀ کرمعلی هستند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ نِ طَ عَ)
ابن عبدالله انقروی مفتی. درگذشتۀ 1075 هجری قمری دیوان شعر به ترکی دارد. (هدیه العارفین ج 1 ص 322)
لغت نامه دهخدا
(حُ سِ)
دهی است از دهستان دلاور بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. واقع در 23هزارگزی شمال باختری دشتیاری و کنار راه مالرو فهرج به قصرقند. ناحیه ای است واقع در جلگه، گرمسیر مالاریائی. دارای 250 تن سکنه میباشد. بلوچی زبانند. از باران مشروب میشود. محصولات آنجا توت، حبوبات، لبنیات. اهالی به کشاورزی، گله داری گذران میکنند. راه مالرو است. ساکنین از طایفۀ میرولدزائی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ)
ابن محمد بن فخربن علی ملقب به کمال الدین لاری. او راست: شرح رساله ’الحوراء و الزوراء’ که در 918 هجری قمری 1512/ میلادی تألیف کرده است. (کشف الظنون) (معجم المؤلفین) (هدیهالعارفین ج 1 ص 317) (ذریعه ج 13 ص 303) (روضات 161)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ بَ)
ابن طالب بن عباس بن ابراهیم بن حسین بن عباس بن حسن بن عباس بن حسن بن محمدعلی بلاغی ربعی کاظمی شاعر نجفی. درگذشتۀ 1320 هجری قمری 1902/ میلادی (معجم المؤلفین ج 4 ص 13)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
حسین بن علی بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب. از سادات بزرگوار و دلاور است. وی نزد مهدی عباسی آمد و مهدی چهل هزار دینار به او بخشید، ولی طالبی همه آن مبلغ را در بغداد و کوفه به مردم بذل و بخشش کرد. آنگاه از هادی رفتاری دید که مایۀ خشم او شد و از این رو به مخالفت با وی برخاست و در مدینه خروج کرد ومردم درباره اینکه کتاب و سنت مخصوص مرتضی از خاندان محمد است با او بیعت بستند، هادی در نتیجۀ این قیام تنی چند از سرداران لشکر خویش را بکشتن او مأمور کرد و آنان با وی جنگیدند و وی را به قتل رسانیدند (169 هجری قمری) و سر او را نزد هادی بردند، ولی هادی محزون و متأسف گردید. (از الاعلام زرکلی ج 1 ص 253)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ ءِ)
ابن علی بن عبدالشکور طائفی حریری معروف به متقی صوفی. او راست: ’النفحه العنبریه’ و در 1206 هجری قمری 1792/ میلادی درگذشت. (معجم المؤلفین از حلیه البشر ج 1 ص 523) (هدیه العارفین ج 1 ص 327) (ایضاح المکنون)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ طُ)
ابن علی بن محمد بن عبدالصمد اصفهانی لیثی صاحب ’لامیهالعجم’. متولد 453 هجری قمری / 1061 میلادی مقتول 513 هجری قمری 1119/م. به کلمه طغرائی در همین لغت نامه و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 1 ص 200 و معجم الادباء ج 1 صص 5-60 و شذرات الذهب ج 4 ص 41 و البدایۀ ابن کثیر ج 12 ص 190 و مرآت الجنان ج 3 ص 210 و مفتاح السعاده ج 1 ص 197 و اعیان الشیعه ج 27 ص 76 و کشف الظنون و روضات الجنات ص 248 و تنقیح المقال ج 1 ص 336 شود و در هدیه العارفین ج 1 ص 311مرگ وی در 515 هجری قمری آمده است. (ذریعه ج 5 ص 38)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَنِ فَ)
کمال الدین داماد مجلسی و استاد شیخ علی حزین است و در 1134 هجری قمری درگذشته است. و به میزرا کمالا شهرت دارد. (ذریعه ج 6 ص 206 و ج 7 ص 69 و ج 9 ص 920 و 921) (تذکرۀ حزین ص 100) (نجوم السماء 220)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ ثَ)
مشهدی که در کلمه ثنائی در همین لغت نامه یاد شده است. در هدیه العارفین ج 1 ص 319 و 320در دو جلد یاد شده. نخستین را استاد فیض هندی دانسته، وفاتش را در 970 هجری قمری نگاشته و مثنوی ’نتایج الافکار’ در 10 هزار بیت به او نسبت داده است و دومین را پسر غیاث الدین علی متوفی 995 هجری قمری و صاحب دیوان شعر دانسته شده است. رجوع به ذریعه ج 9 ص 185 شود
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ فَ)
ابن شهاب الدین کازرگاهی هروی که در 874 هجری قمری متولد شده. ملقب به کمال الدین بود و در دربار میرزا حسین بایقرا میزیست و کتاب ’مجالس العشاق’ را او در 908 هجری قمری تألیف کرد و به نام حسین بایقرا نمود و در 1892 و 1894 میلادی به نام وی در هند چاپ شد. (ذریعه ج 9 ص 848) (از سعدی تا جامی). خوندمیر گوید: امیرکمال الدین حسین پسر شهاب الدین اسماعیل طبسی الاصل است و مادرش از سادات نیشابور بود. به فنون و علوم متداول آشنا بود و شعر نیز میسرود. در زمان سلطان یعقوب ترکمان به تبریز شدو به هرات بازگشت و بتولیت مقبرۀ خواجه عبدالله انصاری گمارده و در 904 هجری قمری به صدارت حسین بایقرا منصوب شد و صاحب معروف به کبودجامه در این باره گفت:
ای صدر قریشی لقب عالی قدر
تاریخ صدرات تو شد ’صدر قریش’.
سپس خوندمیر تألیف دو کتاب ’شرح منازل السائرین’ و ’مجالس العشاق’ را به وی نسبت داده است. رجوع به رجال حبیب السیر ص 146 شود
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ سَ)
ابن احمد بیهقی مکنی به ابوعلی. او راست: ’ولات خراسان’ و ’نتف الطرف’. (معجم الادباء ج 1 ص 118)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ سَ وا)
ابن هبه الله بن رطبه شیعی محدث و مکنی به ابوعبدالله بود. به خراسان و ری رفت و در رجب 579 هجری قمری 1183/ میلادی درگذشت. (لسان المیزان ج 2 ص 316) (معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ کِ)
ابن عبدالرحیم بن ولید بن عثمان بن جعفر کلابی معروف به ابن ابی الزلازل شاعر لغت شناس عرب. او راست: ’انواع الاسجاع’. وی در رمضان 354 هجری قمری 965/ میلادی درگذشت. (معجم المؤلفین ازالوافی بالوفیات ج 11 ص 89) (معجم الادباء ج 1 ص 118)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ وَ)
ابن علی بن محمد صوفی شاعر. متولد 1112 هجری قمری / 1700 میلادی و متوفی 1156 هجری قمری 1744/ میلادی در حلب متولی مشیخۀ سجادۀ وفائیان صوفیه بود و دیوان شعر دارد. (سلک الدرر ج 2 ص 58) (هدیه العارفین ج 1 ص 325) (ایضاح المکنون) (معجم المؤلفین)
او راست: ’فرهنگ وفائی’ که در سال چهارم سلطنت شاه طهماسب 933 هجری قمری تألیف آن بپایان رسیده است. (مقدمۀ لغتنامه) (مقدمۀ جلد پنجم فرهنگ نظام) (سبک شناسی ج 3 ص 334) (فهرست سپهسالار ج 2 ص 213 و 221)
او راست: رساله در تفسیر سورۀ انبیاء و ’شرح عویصات الافکار’ و ’استعاره’ که در 1073 هجری قمری 1663/ میلادی آن را تألیف کرده است. (معجم المؤلفین از فهرست خدیویه)
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
حسین بن عنایت (خواجه...) یکی از شعرای ایران. او در عهد سلاطین صفوی ملازمت خدمت ابراهیم میرزا داشت و دارای دیوانی است و بیت ذیل او راست:
زمان بی مهر و گیتی دشمن و دلدار مستغنی
مرا بر آرزوهای ثنائی خنده می آید.
(قاموس الاعلام)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
ابن قحطبۀ طائی. از سرداران معروف آغاز حکومت عباسی بود. در 97 هجری قمری متولد و در 136 هجری قمری از طرف منصور به حکومت ارمنستان منصوب شد و در 140 هجری قمری او را با 70 هزار سوار به ملطیه فرستاد و جنگ تابستانی سال 162 هجری قمری را او اداره کرد و به داخل روم رفت و رومیان لقب ’تنین’ به وی دادند. او در بغداد در 181 هجری قمری درگذشت. (زرکلی چ 1 ص 238). و رجوع به حسن حلبی شود
لغت نامه دهخدا